شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

فرشته رویاهام خوش اومدی به زندگیم

سومین سفر عزیزم( محمود آباد)

1391/10/24 9:29
نویسنده : محمد و نجمه
825 بازدید
اشتراک گذاری

سلام باباییقلب

(بلاخره وقت کردم بیام واست پست بذارم آخه به مامانی سپرده بودم که پست هفت ماهگیتو من بذارم)

قبل از هرچیز یه عکس از قبل از سفرمون واست بذارم که من و مامانی در حاله جم و جور کردن وسایل سفر بودیییییم

 

پسرم در حال حاضر که من دارم واست این پست رو میذارم تو و مامان در

خواب ناز هستیدخواب
و من هم عاشق هر دو تاتونم
اولین سفرت که به شبراز بود رو با ماشین خودمون رفتیم.دومین سفر که به مشهد بود با پروازرفتیم و بلاخره این سفرمون که به شمال کشور بود و

همراه خانواده خودم و عمو حسنو خانوادش و خانواده سه نفری ما و دایی علی رضای تو،با ماشین رفتیم که کلی بهمون خوش گذشت .آخه سه تا ماشین بودیم و کلی صفا
حالا رسیدیم به خاطرات تصویری آقا پسرم و مااااااا

از اونجایی که تخت از گهوارت جدا میشد ما اونو مخصوص اینجور جاها گذاشته

بودیم مثلا تو ماشین خیلی راحت و آروم توش لا لا میکردی و خیال من و مامانی از بابت استراحتت در ماشین رااحت بود
 
این عکسو مامان مهربونت ازت گرفتهقلب
 
وقتی هم بیدار میشدی مامان یه بالشت پشتت میذاشت تا راحت بشینی و بازی

کنی با عروسکات
منم که پشت فرمون بودم  و با تنظیم آینه تو و مامانی رو هی نیگاه میکردم 

از اونجایی که دایی علیرضات کنار من نشسته بود هرزگاهی بر میگشت وبا اداهاش تو مامانی رو میخندوند که منم با خندهاتون شااااااااااد بودم
 
 
خلاصه بعد از دو روز رسیدیم مهمود آباد و ماشالله به پسر طلای من که اصلا اذیتمون نکردیخوش رفتار و خوش رو مثل همیشه.....
 
این عکس رو زن عموی من ازت گرفته...اخه ما موقع غذا میرفتیم رستوران و کلید

ویلا دست بابا بزرگ بود و بعد از نهار برگشتیم خونه و کلید نداشتیم و من دوباره

رفتم تا کلید رو از بابا بزرگ بگیرم که دیگه زن عمو و خواهرش این عکسارو ازت

گرفته بودن...

خلاصه خوش گذرونیمون شروع شد
مامان نجمه عاشق این عکسته عزیزم البته منم همینطوووووووور
زبانو اینک دو عکس یادگاری از دایی علیرضا و عمو مططفی به همراه  شایااااااااان
رسیدیم به تفریحات پسرم  که من و مامان بیشتر از شما ذوق میکردیم عزیزم
البته بیشتر نگران این بودیم یه یهوو نیوفتی پایین، هممون دور تادورتو گرفته
بودیم(عمه مریم،دایی علیرضا،عمو مصطفی،من و مامانی)
و در آخر یک عکس یادگاری از من و شازده پسرررررررم
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زهرا
22 دی 91 2:53
چه چشای نازی داره نی نی ناز مااز طرف من نی نی رو ببوس


.......
ممنون عزیزم
ایشالله روزی خودت زهرا جونم
چشم حتما میبوسمممممممممممممم
s.armin1390@gmail.com
22 دی 91 22:53
سلام شانی جونم
الهی خاله قربون چشمای نازت بره
امشب قبل از خواب به مامانی بگو دلم واسش تنگ شده خیلیییییییییییییییی
این بوس هم واسه شما گل پسر خوش اخلاقم
[smiley]s/sm_29.gif[/smiley]
خاله جون ساعت خوابو که می دونی چه موقع است عزیز دلم
[smiley]l/l_81.gif[/smiley]


عزیزززززززززززم سمیرا جونم
مرسی ی ی ی ی یی ی ی ی ی ی
مامان شایان
25 دی 91 22:21
مامان شایان عزیز من هم خیی خوشحال شدم و لینکتون می کنم. راستی من کیلیپ برای تولد و جشن ها و نامزدی و عقد و ... درست می کنم. که هم می تونید تو جشن بگذارید همه ببینند و هم به عنوان سورپرایز برا دوست یا همسر و یا تو جشن تولد بکوچولوتون ه عنوان گیفت بدبد و یا تو جشن پخش کنید که با استقبال زیادی روبرو می شه.
اگه دوسن داشتید من در خدمتتونم


جدی چه خوب
حتما میام بهتون سر میزنم عزیزم