نه ماهگی نی نی شایان
بازم گذر زمان رو حس نکردم و گذشت، با محبت و نگاه شما پسرم گذشت با حرکات
شیرین تر از عسلت ،با حضور گرمت همسرم روزگار من گذشت.....چه خوش است
روزگار من در کنار شمااا
نهمین ماهگردت مبارک عزیزم
بلاخره بعد از نه ماه خاله لیلا (دوست صمیمی من)از شمال اومد اخه وقتی
که به دنیا اومدی خاله اومد تا روی ماهتو ببینه و باهمون نگاه اول عاشقت شده
بود و همیشه زنگ میزد احوالتو میپرسید البته اون موقع تو دلش یه نی نی ناز
بود الان که اومده همراه نی نی رایان اومده. من خیلی مشتاق دیدنشم دیدن
خاله لیلا و نی نی ناااااااااااازش
و ما رفتیم که اول به خاله ها و دایی و نانا و بابا بزرگ سر بزنیم بعدشم بریم
لیلا و نینی شو بیاریم خونمون....
این عکس خوشکل از آقا شایان و آقا امیر مهدی که خونه خاله راحله بودیم....
و اینجا هم خونه نانا و بابا بزرگه
که نانا گلمون یک روروئک واسه آقا شایانم تهیه کرده که نوه عزیزش
شادی کنه و راه بره تو خونه
و بلاخره شام رفتیم خونه خاله آمنه که دیگه شما از خستگی کلا لا لا
بودی اونجا
و بلاخره خاله لیلا رو اوردیم خونمون و کلی خوش گذروندیم
آقا رایانم دیدیییییییییییم
و شما پسرم کلی خوش اخلاق بودی و مهمون نوازی کردی از خاله و
نی نی خوشکلش
افرین پسر گلم
این عکسو خاله ازت گرفته که در حاله کارتون نگاه کردنی
بعد که متوجه شدی خاله داره ازت عکس میگیره کلی واسش ناز کردی
من و خاله تصمیم گرفتیم یه عکس یادگاری دو نفره ازتون بگیریم
من کمی نگران این بودم که شما بد قلقی کنی اما ماشالله هم شما و هم آقا رایان خوش اخلاق و آقا هستید
با خاله لیلا تصمیم گرفتیم بریم خونه عزیز جون ، رفتیم و با عزیز و عمه مریم و زن عمو حسن کنار هم بودیمو کلی خوش گذشت...
رایان خوابش میومد اومدیم تو اتاق عمه مریم ،شما حسابی خسته دارز کشیده
بودی و خاله یه عکس خوشکل ازت گرفت قندم
اینم یه ماچ ناز برای تو پسرم
اخرین روزی که خاله خونمون بود تصمیم گرفتیم دو تا نی نی هامون حمام بدیم
از اونجایی که من فقط با بابایی بلدم نی نی حمام بدم،من و بابا اول رایان رو حمام دادیم و بعد شما کلی هم خندیدیم..
عکسای بعد از حمام آقا پسرم و آقا رایان