شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

فرشته رویاهام خوش اومدی به زندگیم

مسابقه نی نی وبلاگی

توسط یکی از دوستانم به مسابقه نی نی وبلاگ دعوت شدمم و موضوع مسابقه اینه که چرا وبلاگتو دوست داری: من زمانی که مجرد بودم همه خاطراتم رو توی دفتری مینوشتم وهر روز اونو مرور میکردم و مطالب جدید مینوشتم بعد از به دنیا اومدن نی نی شایانم همین تصمیم رو داشتم که خاطراتش رو به قلم بکشم خیلی واسم شیرینه که تمام لحظات ناب زندگی شایانمو بتونم ثانیه به ثانیه داشته باشم..آخه خاطرات همیشه به یاد ما نمیمونن . از اونجایی که به وبلاگ نویسی آشنایی داشتم به ذهنم خطور کرد که وبلاگی بسازم و در کنار نوشتن خاطرات بتونم از عکسای به یاد موندنی شایانم استفاده کنم..... که بعد از کلی گشتن تو سایت های نی نی کوچولوها با نی...
4 اسفند 1391

یک هفته به تولد نی نی زنبوره

  سلام پسر شیرینـــــــــــــــــــــــم دیگه یک هفته مونده به تولد زنبوری شاهزاده کوچولوم    امروز صبح هر دوتا مون با هم پا شدیم از خواب ساعت 8:30 و مثل همیشه خوش اخلاق و خندون پا شدی و یک صبح قشنگ واسه مامانی ساختی عزیزم بوووووووووووووووووووس مخصوص خود شــــــــــــــــــــــــما   تصمیم دارم واسه منوی شام تولد شما کیک مرغ و پیراشکی گوشت و سالاد ماکارانی و به احتمال زیاد آش رشته درست کنم که حتما از یکی دو روز قبل باید همه رو آماده کنم به جز آش و تزئینات غذاااااااا که همون روز تولد باید انجام بشهههههههه برییییییم سر اصل مطلب ع...
18 بهمن 1391

روز های پایانی یک سالگی

سلام مرد کوچک مامان بلاخره کم کم داری یک ساله میشی شیرینم خیلی از این بابت خوشحالم،شیرین کاریات خیلی زیاد شده دیگه راحت چهار دست و پا میری و شیطون شدی ،دوست داری همه چیزو کشف کنی از جمله قالیچه های خونه هههههه فدات بشــــــــــــــــــــــــــــم من واینکه میای سمت مبل و به کمک دستای کوچولوت وبه زحمت پا میشی و شروع خندیدن میکنی از خوشحالی و بعد میخوای دست دستی کنی که یهو میوفتی زمیــــــــــــــــــن خدایا من دیوونه این نی نی خودمم ممنون به خاطر تمام این خوبی ها و سلامتی که به خانواده سه نفری ما دادی شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرت... من...
7 بهمن 1391

دندون سوم شاهزاده کوچولو

24/10/1391 سومیین دندونت رشد کرد پسرم هورااااااااااااااااااااااا واسه عکس گرفتن شما خیلی تکون میخوردی و مامان دلش نیومد اذیتت کنه واسه همین نتونستم عکسه واضح تری بگیرم من و بابا خیلی خوشحال شدیمممممم و تصمیم گرفتیم که سه نفری نهار بریم رستوراااااااااان اما  تو رستوران شما همش خواب بودی  و همچنان خواب اومدی خونه عزیززززززززم     الان تقریبا بیشتر از یک ماهی میشه که مامان نجمه و بابا محمدت گیر تدارکات تولدت هستن پسر شیرینم تولدتو میخوایم با تم زنبوری بگیریم از جمله لباس فانتزی زنبوری که همراه با بال و شاخک هستش و..... و تزئیینات زنبوری و کاررت دعوت و...
3 بهمن 1391

اولین پکنیک سه نفره ی ما

17/10/1391 روزه خیلی خوبی بود و فرشته کوچولو من خیلی بهش خوش گذشت نا گفته نمونه که من پس فرداش امتحان ترم داشتم هر چی رو آسون بگیری آسون میشه اما در کل 12 واحد بیشتر نگرفتممم تا بتونم به خونه و خانوادم برسممممم واسه میان ترم کلی درس خونده بودم واسه همین  اصلا اذیت نشدمممم اول از عکس خندون سه نفریمون شروع میکنییییم بعد از خوردن نهار و استراحت و در این هوای پاک واقعا چایی چسبییید جای همگی خالی فدات بشم که چقدر شیرینی راستی ییی ییی این شال گردن قشنگ رو که میبینی عمه مریم عزیزمون زحمتشو کشیده واست بافته مامانم بابایی من و مامانی خیلی دوستت داریییم...
3 بهمن 1391

روزی پر از خوشحالی و هیجان2/11/1391

سلاااااااااااااااااااام پسر شیرین تر از عسلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم امروز چهارمین مرواریدت رشد کرده و من اولین نفری بودم که اون مروارید سفیدتو دیدم و کلــــــــــــــــــــــــی ذوق کردم و قربون صدقت رفتمممممم مامانم و خاله سمیرا(دوست صمیمی مامان نجمه)کلی خوشحال شد و یه سوپرایز واسموووووووووووووون داشت که کلی من وبابا رو خوشحاااااااااااااال کرد ببیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن مامان: دست گلت درد نکنه خاله سمیرا جون من وشایان شمارو از راه دور میبوسییییییییییم البته همراه با آترینا خانومممممممم اینم تقدیم به شما       و...
3 بهمن 1391