اولین پکنیک سه نفره ی ما
17/10/1391
روزه خیلی خوبی بود و فرشته کوچولو من خیلی بهش خوش گذشت
نا گفته نمونه که من پس فرداش امتحان ترم داشتم هر چی رو آسون بگیری آسون
میشه اما در کل 12 واحد بیشتر نگرفتممم تا بتونم به خونه و خانوادم برسممممم
واسه میان ترم کلی درس خونده بودم واسه همین اصلا اذیت نشدمممم
اول از عکس خندون سه نفریمون شروع میکنییییم
بعد از خوردن نهار و استراحت و در این هوای پاک واقعا چایی چسبییید
جای همگی خالی
فدات بشم که چقدر شیرینی
راستی ییی ییی این شال گردن قشنگ رو که میبینی عمه مریم عزیزمون زحمتشو
کشیده واست بافته مامانم
بابایی من و مامانی خیلی دوستت داریییم
داشتیم توی پارک قدم میزدیم که یهو متوجه ی بعبعی شدییم که اومده بووودن
اونجاااااااا
رفتیم نزدیکشون و شما همش دست و پا میزدی و میخندیدی با صداشون
من و بابایی هم هر چی دنبالشون میدویدیم که باهاشون عکس بگیریم فرااااااار
میکردن
تو هم بغل بابایی از خنده ریسه رفته بودیییییی
عزیززززززززم با خندهات من و محمد سر زنده میشیم
اینم یه عکس زیباااااااااااااا از شایانم
و در آخر که کلی خسته شده بودی،دیگه موقع استراحت و شیر خوردن بووووووووود
و برگشتیم خونه و استراحت کردیم و مامانی به درساش رسییییییید
اونم با روحییه ای باااااااااز